loading...
نداي توحيد
Se7en بازدید : 149 نظرات (0)

يعني يگانه پرستي ودر جهت پرستش خدا يگانه شدن وتنها خداوند را مطاع بودن و فقط جهت او حركت كردن و او ورضاي او را هدف نهايي قرار دادن وبريدن از همه چيز وهمه كس غير او. تنها براي خدا قيام، ركوع، سجده نمودن وبراي رضاي او خدمت كردن ،بطوري كه براي خدا بودن وبراي او مردن ، چنان كه حضرت ابراهيم(عليه الصلاه والسلام) گفت: Xقُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُكِی وَمَحْیای وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَZلَا شَرِیكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَW(انعام/ 164)  بگو همانا نمازم وعبادتم وزندگيم ومرگم از ان خداست كه پروردگار جهانيان است؛ او را شريكي را نيست و به اين فرمان داده شده ام ومن تسليم شدگان به حق هستم. توحيد ابراهيم، توحيد عملي اوست.

كلمه طيبه((لا اله الا الله)) بيش از هر چيز ناظر بر توحيد عملي است يعني جز خدا كسي شايسته پرستش نيست.

حضرت علي (رضي الله تعالي عنه) مي فرمايد: (ان قوما عبدوا الله رغبة قتلك عبادة التجار وان قوما عبدوا الله رهبة قتلك عبادة العبيد وان قوما عبدوا الله شكرا قتلك عبادة الاحرار)

همانا قومي خدا را به اميد منفعت مي پرستند واين عبادت بازرگانان است .قومي ديگر خدا را از ترس اتش دوزخ مي پرستند،آن هم عبادت بردگان است. عده اي هم خدا را به جهت تقديم سپاس وذيحق بودنش مي پرستند ، اين است عبادت آزادگان.

مولاناي روم در اين باره مي گويد:

هر چه جز معشوق عشق است اندر اين ره بتگري است

                              هر چه جز نور وصال است اندر ين ره كافري است

در احيا العلوم نوشته است كه در بني اسرائیل عابدي جوان بود كه هميشه به عبادت خدا مشغول بود . روزي عده اي نزدش آمده، گفتند : كه در فلان محل قومي هستند كه گفته علما را قبول نمي كنند و درختي را پرستش مي كنند عابد از اين خبر خيلي ناراحت شد وديد چون تبليغ علما موثر نيست با خود گفت بهتر است آن درخت را از بيخ وبن قطع كنم پس تبري برداشت و براي بريدن آن درخت رفت در راه شيطاني به صورت پير مردي جلوي او را گرفت و پرسيد كجا ميروي عابد گفت براي قطع فلان درخت شيطان گفت تو را با آن درخت چكار است در عبادت خودت مشغول باش تو عبادت بزرگ خود را به خاطر اين كار كوچك وبيهوده ترك كردي چون عابد اگر عبادت كند فقط يك نفر است در صورتي كه عبادت درخت عده زيادي را گمراه مي كرد عابد گفت اين هم عبادت است شيطان گفت تو را نخواهم گذاشت كه آن درخت را قطع كني پس با هم مقابله كردند وعابد به راحتي پير مرد (شيطان)را بر زمين زد وبر سينه اش نشست چون شيطان خود را عاجز يافت از راه ملايمت وارد شد و گفت: خواهش مي كنم من را بگذار و گوش كن چه مي گويم عابد او را رها كرد. شيطان گفت: كه خدا بريدن آن درخت را بر تو فرض نكرده است وتو را از آن درخت ضرري نمي رسد، چون كه تو آن را نمي پرستي. خدا انبيای زيادي دارد. (در بني اسرائيل انبيای زيادي بوده است) اگر وي خواست نايبي را مامور قطع آن مي كرد. عابد گفت: اين وظيفه شرعي من هم است وحتما مي روم و

آن را قطع مي كنم.  باز درگير شدند وآن عابد دوباره شيطان را شكست داد و باز بر سينه اش سوار شد. شيطان گفت: تمني مي كنم مرا بگذار تا ترا نصيحتي كنم كه براي تو خيلي سودمند است. عابد گفت: بگو، شيطان گفت: كه تو مسكين هستي وبراي معاش زندگي خود وخانواده خودت چيزي نداري، اگر از قطع درخت دست بكشي هر روز صبح سه دينار اشرفي زير بالين تو مي گذارم كه نه تنها براي رفع احتياجات تو كافي مي شود بلكه مي تواني بر دوستان و اطرافيان خود هم كمك كني وكارهاي خير زيادي انجام دهي وثواب كسب كني، در بريدن آن درخت فقط يك ثواب است وآن هم فايده اي ندارد، چون مردم درخت ديگري بجاي آن خواهند كشت . عابد قبول كرد و دو روز دينارها را همانطور كه شيطان گفته بود يافت، اما روز سوم ديگر اشرفيي زير بالين خود نيافت، ناراحت شده تبر را گرفته باز به قصد قطع درخت راه افتاد كه باز هم آن پيرمرد (شيطان) را جلوي راه خود ديد كه پرسيد كجا مي روي؟ گفت براي بريدن همان درخت شيطان گفت: تو ديگر نمي تواني آن درخت را قطع كني!!! چون من نمي گذارم . ميان هر دو نزاع شد وبا هم در افتادند اين بار پير مرد ، عابد جوان را محكم بر زمين زده وبر سينه اش سوار شد، عابد تعجب كرد .از او پرسيد : اين چه سري است كه اين دفعه تو پيروز شدي؟ شيطان گفت : بار اول قصد و هدف تو براي رضا وخوشنودي الله تبارك وتعالي بود از اين جهت مرا مغلوب كردي ، اما اين بار منظورت دينارها بود پس بخاطر ديناري نا چيز تو شكست خوردي.{احياء علوم دين-امام محمد غزالي}.

از اين حكايت چنين نتيجه مي گيريم كه حق اين است هر كاري را خاص براي رضاي الله پاك بايد انجام دهيم. اگر چنين باشد در اين دنيا ، در آن قوت وعزت وكاميابي است ودر آخرت هم قرب و نعمت و ديدار خداوند نصیب ما خواهد شد، پس همه اعمال ما بايد خالص ومحض رضامندي وخوشنودي رب العالمين باشد، پس عملي كه در آن خود بيني ، ريا و تظاهر و غير از اطاعت پروردگار منظور ديگري باشد ، عبادت نيست ومورد قبول خداوند نخواهد بود. بنا براين اعمال و عبادات ما بايد هميشه با اين هدف انجام شوند كه شوق و ذوق وعلاقه ما را به پروردگار مهربان نشان دهند ووسيله نزديكي ما به منبع كمال ورحمت الهي باشند. فردي كه با اخلاص خداوند را عبادت مي كند ضمن عزت نفس وسر بلندي واحساس شخصيت معنوي در اجتماع هم، به كمال ادب ومحبت واحترام با مردم رفتار مي كند، چون عبادت خالص وواقعي ، تملق و چاپلوسي در برابر قدرتهاي كذاب وطاغوتها را از بين مي برد وصراحت ومتانت وپاكي و احساس انجام وظيفه وتعهد ومسئوليت به انسان مي بخشد وبه روح او صفا وجلاي خاص مي دهد ودرونش را از آلودگيها ونفسانيات زشت پاك مي سازد. بطوريكه ضمن آرامش روحي در جريانات زندگي پشتوانه اميد بخشي براي او ميشود. بنده صادق چون عظمت و كبريايي مولاي خود را مشاهده نمايد از خود نام و نشاني نميگذارد واز مراد وهدف خويش گذشته وبراي رضامندي حق تعالي از مال و دل و جان مي گذرد.

هوس را زير پا كردن تمامي برون گشتن زننگ ونيك نامي

به ياد دوست بودن گاه و بيگاه ولي سالم زنقش ما سوي الله

فداي دوست كردن خانمان را فكندن از نظر هردو جهان را

براي رسيدن به توحيد عملي، انسان بايد به تزكيه درون خود بپردازد، صفات ناپسند اخلاقي را از خود دور كند واز هرگونه گناه ومعصيت بپرهيزد تا بتدريج دل از آلودگيها پاك شده وخالص براي خدا باشد. توحيد نظري زير بناي توحيد عملي است وتوحيد عملي ميوه ونتيجه توحيد نظري ومكمل آن است.

توحيد نظري مربوط به اعتقاد وايمان است ودر فكر وروح انسان اثر مي گذارد. اما توحيد عملي بازتاب توحيد نظري مي باشد وباعث مي شود كه انسان تمام مراحل زندگي خود را مطابق اوامر الهي تنظيم كند تا به خدا نزديك شود . شرط اساسي براي تقرب به خدا و وصل شدن به او و رسيدن به كمال انساني ، ايمان راسخ و توحيد حقيقي است. يعني مستقل پنداشتن خود وموجودات شرك ودوري از درگاه با عزت خداوندي است، بطوري كه اگر بهترين عبادات واعمال صالحه هم از ما سر زند وهميشه اوقات خود را صرف كارهاي خير كنيم، ولي در نيت توحيدي خود مشكل داشته باشيم، فايده اي ندارد واز رسيدن به كمال وقرب الهي محروم خواهيم ماند. پس بايد تمام امور زندگي وحتي جزئي ترين كردار، گفتار و افكار ما بايد در جهت رضاي خداي متعال باشد و توحيد حقيقي يعني همين. بنابراين توحيد پايه و اساس وريشه اعمال صالحه ماست وتا وقتي كه ريشه سالم و پابرجاست،  درخت هم سر سبز وخرم است وهرگاه ريشه قطع شود، درخت هم خشكيده وثمره اي نخواهد داشت.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
موحد چو در پای ریزی زرش چو شمشیر هندی نهی به سرش امید و هراسش نباشد زکس برین است بنیاد توحید و بس؛ وبلاگ ندای توحید در نظر دارد توحید خدای کریم رابا همه ابعاد آن به همگان معرفی نماید وبادلایل عقلی ونقلی قرآن و حدیث شبهات وبدعات را تاحدامکان رد نموده وفقط توحیدخالص را ثابت نماید و هدف آن فقط تبلیغ کلمه توحید می باشد؛ امیدمان فقط رضای خدا وقبولیت بارگاه احدی است. همچنین شما خوانندگان گرامی می توانید سوالاتتان را پیرامون توحید ومسایل اعتقادی با شورای نویسندگان این وبلاگ درمیان گذاشته ومنتظر جواب های آنها باشید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    میزان رضایتمندی شماکاربران محترم ازسایت ندای توحید.؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 238
  • کل نظرات : 19
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 18
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 38
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 191
  • بازدید ماه : 1,181
  • بازدید سال : 22,089
  • بازدید کلی : 185,758
  • حديث هفته

    «کفی بالمرء کذبا ان یحدث بکل ما سمع»  

    ترجمه:رسول اکرم صلی الله  علیه وسلم می فرمایند: برای دروغگو شمردن شخص همین اندازه کافی، که هر چیز را که میشنود را بازگو کند.