رسول اكرم(ص) فرمودند: اي آتش! براي عمار سرد باش همچنانكه براي حضرت ابراهيم(ع) بودي
نام، نسب و كنيه:
نام ايشان عمار، نام پدرش ياسر فرزند عامر و مادرش سميه دختر خياط نام داشت
كنيه ايشان: ابواليقظان و ملقب به طيب المطيب بودند.
اسلام آوردن عمار:
ايشان داستان اسلام آوردن خود را حكايت ميكنند: من صهيب بن سنان را بر در خانهي ارقم ديدم از وي پرسيدم: اينجا چه ميكني؟ گفت: تو چه ميخواهي؟
گفتم: ميخواهم نزد محمد بروم و سخنانش را بشنوم، صهيب گفت: من هم همين قصد را دارم.
آنگاه هردو به حضور آن حضرت(ص)رسيديم و پيامبر(ص)اسلام را بر ما عرضه داشت و ما ايمان آورديم، وي پس از سي و چند نفر ايمان آورد.
اذيت و شكنجه:
از محمد بن كعب قرظي(رض) نقل شده كه گفت: حضرت عمار فرزند ياسر(رض) را در حالي ديدم كه شلواري به پا داشت و پشتش برهنه بود و بر روي آن آثار زخمهاي فراوان بود. پرسيدم: اينها چيست؟ گفت: اثر شكنجههايي است كه دو مكه و روي ريگهاي گرم آن مرا ميدادند.
شجاعت عمار(رض)
حضرت عبدالله بن عمر(رض)ميگويد: من وي را روز (يهامه) بر صخرهاي ديدم كه بر بالاي آن رفته و فرياد ميكشيد: «اي گروه مسلمين! آيا از جنت فرار ميكنيد!؟ من عمار فرزند ياسر هستم. آيا از جنت فرار ميكنيد!؟ من عمار فرزند ياسر هستم به طرف من بياييد و من گوشش را ديدم كه قطع شده و ميجنبيد و او به شدت ميجنگيد»
2ـ اخلاق عمار(رض)
ايشان از همه بيشتر سكوت ميكرد و كمتر سخن ميگفت و همواره ميگفت: «از فتنهها به خدا پناه ميبرم»
شهادت عمار(رض)
حضرت عمارC وقتي مريض شد، گفت: من در مريضي نميميرم، دوستم رسول الله> به من فرموده است: «من ميان دو گروه مومن به قتل ميرسم».
همانگونه شد وي در جنگ صفين در حالي كه مشير را نوشيده بود به ميدان جنگ رفت و جنگيد تا شهيد شد و در آن هنگام نود و سه يا نود و چهار سال سن داشت شهادت ايشان در سال سي و هفتم هجرت در ماه صفره اتفاق افتاد.